آیه 2 سوره رعد
<<1 | آیه 2 سوره الرعد | 3>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
خداست آن ذات پاکی که آسمانها را چنان که مینگرید بیستون برافراشت آنگاه بر عرش (قدرت بر وجود کل) قرار گرفت و خورشید و ماه را مسخّر اراده خود ساخت که هر کدام در وقت خاص به گردش آیند، امر عالم را منظم میسازد و آیات (قدرت) را با دلایلی مفصل بیان میدارد، باشد که شما به ملاقات پروردگار خود یقین کنید.
خداست که آسمان ها را بدون پایه هایی که آنها را ببینید، برافراشت، آن گاه بر تخت فرمانروایی [و حکومت بر آفرینش] چیره و مسلط شد، و خورشید و ماه را رام و مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی روانند، کار [جهان و جهانیان] را تدبیر می کند، نشانه ها [ی قدرت و حکمتش] را [در پهنه آفرینش] به روشنی بیان می کند تا شما به دیدار [قیامت و محاسبه شدن اعمال به وسیله] پروردگارتان یقین کنید.
خدا [همان] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد برافراشت، آنگاه بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد؛ هر كدام براى مدّتى معيّن به سير خود ادامه مىدهند. [خداوند] در كار [آفرينش] تدبير مىكند، و آيات [خود] را به روشنى بيان مىنمايد، اميد كه شما به لقاى پروردگارتان يقين حاصل كنيد.
اللّه، همان خداوندى است كه آسمانها را بىهيچ ستونى كه آن را ببينيد برافراشت. سپس به عرش پرداخت و آفتاب و ماه را كه هر يك تا زمانى معين در سيرند رام كرد. كارها را مىگرداند و آيات را بيان مىكند، باشد كه به ديدار پروردگارتان يقين كنيد.
خدا همان کسی است که آسمانها را، بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد، برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت (و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت)؛ و خورشید و ماه را مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی حرکت دارند! کارها را او تدبیر میکند؛ آیات را (برای شما) تشریح مینماید؛ شاید به لقای پروردگارتان یقین پیدا کنید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
عمد: (بر وزن شرف) ستونها . مفرد آن ، عماد و عمود است.
استوى: لفظ استوى اگر با «على» باشد ، به معنى استقرار آيد و اگر با «الى» باشد ، به معنى پرداختن و توجه است.
عرش: تخت حكومت. آن در اصل ، به معنى بلندى است . مراد از «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» در دست گرفتن حكومت و تدبير و اداره است.
سخر: تسخير: وادار كردن به قهر و اجبار. راغب گويد: تسخير آن است كه شىء را به غرض مخصوصى با قهر سوق كنند. طبرسى آن را ، رام كردن گويد كه عبارت اخراى سوق است.
يدبر: تدبير: اداره كردن و به دنبال شىء افتادن . آن در اصل ، دبر (بر وزن عنق) است كه به معنى پس و عقب مى باشد. تدبير كننده در پى و دنبال تدبير شده است.
توقنون: يقن (بر وزن شرف و عمل): ثابت شدن و واضح شدن. ايقان: تحقيق كردن و به يقين رسيدن . «توقنون»: يقين مى آوريد يا يقين جستجو مى كنيد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ «2»
خداست آنكه آسمانها را بدون ستونهايى كه آن را ببينيد برافراشت، سپس بر عرش (مقام فرمانروايى) برآمد وخورشيد وماه را كه هر كدام تا زمان معينى حركت دارند، تسخير نمود. او كار (هستى) را تدبير مىكند، آيات خود را به روشنى بيان مىكند تا شايد به لقاى پروردگارتان يقين حاصل كنيد.
نکته ها
آياتى در قرآن برنگهدارى آسمانها (وزمين) توسط خدا دلالت مىكند، از جمله:
الف: آيه فوق، «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»
ب: «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ» «1» همانا خداوند آسمانها و زمين را از سقوط حفظ مىكند و اگر روى به سقوط نهند، هيچكس جز او نمىتواند آنها را نگهدارد.
ج: «وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ» «2» و خداوند از سقوط آسمان بر زمين جلوگيرى مىكند.
علامه طباطبايى (ره) در تفسيرالميزان مىگويد: مراد از «تفصيل» جدا كردن كرات آسمانى و زمين از يكديگر است، و مشاهدهى اين تفكيك، ما را بر قدرت تفكيك مردم در قيامت آگاه مىسازد.
«عَمَدٍ» جمع عمود به معناى ستون و پايه است.
از حضرت على عليه السلام سؤال شد كه خداوند چگونه به حساب همه خلائق مىرسد؟ حضرت فرمودند: همانگونه كه به همه خلايق رزق مىدهد. «3»
«1». فاطر، 41.
«2». حج، 65.
«3». تفسيركبير فخررازى.
جلد 4 - صفحه 314
پیام ها
1- آسمانها بر پايههايى استوارند. «بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»
نديدن دليل بر نبودن نيست. امام رضا عليه السلام فرمودند: «فثم عمد و لكن لا ترونها» «1» پايههايى هست، ولى شما آنها را نمىبينيد.
2- خورشيد نيز در حال حركت است. «كُلٌّ يَجْرِي»
3- كرات آسمانى در مقدار حركت خود، زمانبندى شدهاند. «لِأَجَلٍ مُسَمًّى»
4- هستى تحت تدبير الهى است. «يُدَبِّرُ»
5- دست خداوند در تفصيل آيات باز است. (چه تفصيل آيات تشريعى و چه تفصيل آيات تكوينى) «يُفَصِّلُ الْآياتِ»
6- نظام هستى، هدفدار است. «يَجْرِي لِأَجَلٍ- لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ» آفرينش جهان بدون معاد، كارى لغو و بيهوده است.
7- دليل بر معاد، همان دليل توحيد است. خدايى كه مىآفريند وتدبير و ... مىكند، قيامت را هم برپا خواهد كرد. رَفَعَ، اسْتَوى، يُدَبِّرُ، ... بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ
«1». بحار، ج 60، ص 79.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ «2»
چون خداوند سبحان بيان نمود ايمان نياوردن ايشان را، در عقب آن بيان فرمايد دليلى را كه موجب تصديق باشد:
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ: خداوند مطلق و معبود به حق، آن ذاتى است كه بقدرت كامله و حكمت بالغه بلند فرمود آسمانهاى هفتگانه را و برافراشته آنها را معلق در هوا. بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها: بدون ستونى در زير آن و شما مىبينيد آن را بدون ستون، و البته اگر دعائمى داشت مشاهد بود، يا به غير عمدى كه ببينيد آن را، يا بارى تعالى سطوح مرتفعه سماوات را بىقائمهاى كه ادراك بتوانيد كرد برافراشت و بىستونى كه مشاهده توانيد نمود بلند برداشت و قائمه موجود است لكن نمىبينيد آن را، و آن عدل سبحانى است (بالعدل قامت السّموات).
بيان: «عمد» عبارت است از چيزى كه تكيهگاه بر او باشد، و چون اجسام سماوات به اعظم مخلوقات به حفظ و قدرت و تدبير سبحانى در جوّ عالى نگاهداشته شده، بنابراين در حقيقت قدرت الهى «عمد» آسمانهاست، و چون خلق مشاهده نكنند تدبير را و ندانند كيفيت اين تقدير را، پس تعبير شده اين معنى به «عمدى» كه آن را مشاهده نمىكنيد.
تنبيه: حق تعالى استدلال فرموده بر ذات احديت خود به رفع سماوات. تقرير برهان آنكه: اين اجسام عظيمه باقيند در جوّ عالى، و محال است كه بقاى آنها
جلد 6 - صفحه 325
در فضا لذاته باشد، زيرا اجسام متساويند در تمام ماهيت. اگر مقرر شد حصول جسمى در مكانى معين، هر آينه واجب است حصول جسمى در آن مكان؛ بنابراين اجرام فلكيه در جهات خود لذاته نباشد، بلكه ناچار است او را از مخصص و مرجحى، و نشايد بقا به سلسله فوق يا عمود در تحت، چه عود كلام به آن شود. پس اين امر اثبات نمايد وجود قاهر مدبرى را كه تدبيرات در تحت او است.
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ: (ثم به معنى واو) و تحويل يافت فعل و تدبير الهى بر عرش.
بيان: مفسرين را در اين آيه وجوهى است:
1- مستولى شد بر عرش در تدبير امور مانند استيلاى ملك بر تدبير مملكت (استعارة) چه تمام تدبيرات از عرش نازل مىشود كه اعظم مخلوقات است.
2- بلند و رفيع گردانيد آن را.
3- اراده فرمود خلق عرش را.
4- رفيع گرديد امر سبحانى.
5- مستولى شد بر آن به قهر و غلبه.
6- مستولى شد امر و قضاى الهى بر عرش.
7- در احتجاج از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام. استوى تدبيره و علا امره: «1» مستولى شد امر او و علو نمود امر او.
8- در كافى از حضرت صادق عليه السّلام استوى على كلّ شىء فليس شىء اقرب اليه من شىء: «2» مستولى شد بر هر شيئى، پس نيست چيزى نزديكتر به او از چيزى، يعنى تمام اشياء در پيشگاه الهى مساوى است.
9- استيلا يافت به قهر و غلبه و قدرت بر عرش، يعنى از فوق عرش تا تحت الثرى ملك و ملكوت در حفظ و تدبير سبحانى و از جميع جهات محتاج او
«1» احتجاج، ج 1 ص 373.
«2» اصول كافى ج 1 ص 128.
جلد 6 - صفحه 326
و در حيطه اقتدار و تصرف او باشند.
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ: و مسخر فرمان خود ساخت آفتاب و ماه را كه به امر سبحانى رام و ذليل شدند به جهت منافع و مصالح بندگان. كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى: هر كدام حركت كنند در بروج و منازلى معين. آفتاب به يك سال دوازده برج را سير كند، و ماه در يك ماه تمام آن را طى نمايد، و هر يك هر روز از مطلعى برآيند و به مغربى ديگر فرو شوند بدون تخلف و قصورى. يا هر يك جريان دارند در فلك خود تا وقت معين كه روز قيامت باشد آفتاب منكسف و ماه منخسف و كواكب منكدر شوند.
برهان: استدلال بر وجود صانع قاهر قادر به حركات اجرام فلكيه از وجوهى است:
اولا اختصاص آنها به حركت دائمه در صورتى كه اجسام متماثلند در حركت و سكون.
ثانيا ايجاد كيفيت حركت معينه از سرعت و بطى در آنها.
ثالثا تقدير اين حركات و سكنات به مقادير مخصوصه بوجهى كه ادوار و عودات آنها متساويند به حسب مدت.
رابعا اختلاف حركات از مشرقيه و مغربيه و شماليه و جنوبيه.
و چون اين حالات عجيبه و كيفيات غريبه بدون تدبير مدبرى ظهور نيابد، لا جرم وجود مدبر قاهر قادرى را اثبات نمايد كه كليه موجودات به تقدير او جريان شوند.
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ: تدبير فرمايد ذات احديت الهى امور عالم و عالميان را از ايجاد و اعدام و احياء و اماته و ارزاق و آجال، گروهى را از كتم عدم بوجود آورد و عدهاى را به عالم ديگر انتقال دهد. در اين فرمايش دليل عجيبى است بر كمال قدرت و رحمت سبحانى، زيرا اين عالم از عرش تا فرش و از ثرى تا ثريا انواع و اجناس مخلوقات هستند كه جز ذات ذو الجلال احاطه كليه ندارد به ماهيات آنها تا هريك را به فراخور حال اداره نمايد و تدبيرى او را از تدبيرى باز ندارد.
جلد 6 - صفحه 327
يُفَصِّلُ الْآياتِ: شرح و بيان مىكند علامات و دلالات را هريك مميز از ديگرى تا آسانتر باشد براى اعتبار و تفكر. يا مبين سازد دلايل را به سبب ايجاد مخلوقات و حوادثات در آسمان و زمين. لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ: براى اينكه شما به ايمان نزديك و به ثواب و عقاب الهى و بعث و نشور يقين كنيد بر وجهى كه هيچگونه شك و ترديدى نداشته باشيد.
تبصره: چنانچه دلائل مذكوره دالند بر وجود صانع حكيم، همچنين دلالت دارند بر حشر و نشر و عالم ثواب و عقاب خداوند عليم؛ زيرا ذاتى كه قادر باشد بر خلق اين اشياء و تدبير آنها بر وفق حكمت و مصلحت با بسيارى و كثرت، هر آينه البته قادر باشد بر حشر و نشر بلكه به نظر تحقيق معاد از مبدأ آسانتر خواهد بود، چه ذات انسانى در مرحله امكانى كه تساوى وجود و عدم را داشت حضرت بارى جل شأنه اعطاء وجود فرموده و به قدرت كامله او را به فضاء شهود آورد، لكن در مرحله ثانى، قادر ازلى وجود باقيه انسانى را كه تبدل صورى يافته اعاده دهد آن را، يعنى به صورت اولى حشر فرمايد.
ابن بابويه قدس اللّه سره در اعتقادات روايت نموده از حضرت پيغمبر كه فرمود: يا بنى عبد المطّلب انّ الرّائد لا يكذب اهله و الّذى بعثنى بالحق نبيّا لتموتنّ كما تنامون و لتبعثنّ كما تستيقظون و ما بعد الموت دار الّا الجنه و النّار.
و خلق جميع الخلق و بعثهم على اللّه عزّ و جلّ كخلق نفس واحدة، و ذلك قوله تعالى لا خلقكم و لا بعثكم الّا كنفس واحدة. «1» اى پسران عبد المطلب، بتحقيق رائد، (كسى كه رهنماى طريق باشد) دروغ نگويد به اهل خود قسم به خدائى كه مرا به حق مبعوث فرموده هر آينه البته البته مىميريد چنانچه مىخوابيد، و هر آينه البته البته برانگيخته شويد بعد از موت چنانچه بيدار شويد بعد از خواب. و نيست بعد از مردن مكانى مگر بهشت و جهنم. و خلق و ايجاد جميع خلايق و بعث و حشر آنها بر خداوند سبحانى مانند خلق يك نفس است، يعنى در تعلق قدرت و اراده الهى يكسان است، اين است
«1» اعتقادات صدوق (معاد) و بحار الانوار ج 7 ص 47.
جلد 6 - صفحه 328
فرمايش الهى «ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ واحِدَةٍ».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ «1» اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ «2»
ترجمه
اين آيتهاى قرآن است و آنچه فرستاده شد بتو از پروردگارت حقّ است ولى بيشتر مردم نميگروند
خدا است آنكه بر افراشت آسمانها را بدون ستونهائى كه به بينيد آنها را پس مستولى شد بر عرش و مسخّر كرد آفتاب و ماه را هر يك ميروند تا مدّتى نامبرده تدبير ميكند كار خلق را بيان ميكند آيتها را باشد كه شما بمشاهده جزاى پروردگارتان يقين كنيد..
تفسير
- تحقيق فواتح السّور در اوّل سوره بقره گذشت و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه المر معناى آن انا اللّه المحيى المميت الرّزاق است. اين آيات آيات آن كتاب موعود است كه ناسخ كتب سماوى و مبيّن آنها و معجزه باقيه تو است و مثل و مانندى نداشته و نخواهد داشت و چيزى كه نازل شده است بتو از پروردگارت حق و محقّق و ثابت است ولى با وجود اين بيشتر مردم ايمان بتو و كتابت نمىآورند چون مستغرق در شهوات و سرگرم بلذّاتند از وادى علم و معرفت دور و ديده بصيرتشان در دنيا و آخرت كور است خداوند جهان آن چنان خدائى است كه آفريد آسمانهاى با رفعت و بلندى و عظمت را و نگهداشت آنرا بدون ستونهائى كه به بينيد آنها را چنانچه عيّاشى ره از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه آنجا ستونهائى هست ولى شما نمىبينيد آنها را و بنابراين شايد مراد از ستونها قواء حافظه يا قدرت و مشيّت الهيّه باشد كه حافظ و نگهدار آنها است از سقوط و زوال و جمله ترونها صفت عمد است كه آن جمع عماد يا عميد است و بعضى آنرا جمله مستقلّه دانستهاند و ضمير
جلد 3 صفحه 187
ها را راجع بسموات و بنابراين مراد آنستكه خداوند بر پا داشت آسمانهاى بلند را بدون ستونها مىبينيد آن آسمانها را كه بدون ستون بر پا است با آنكه ظاهرا مراد از سماوات افلاك هفتگانه است كه منسوب بكواكب سبعه سيّاره ميباشند و جسم آنها مرئى نيست تا بىستون بود نشان مرئى باشد مگر مراد از آسمان كبودى مشهود در فضا از تراكم هوا يا ادخنه و ابخره باشد كه بيستون بودن آن مرئى و نگهدار آن در جهت فوق قواء طبيعى و قدرت الهى است در هر حال معناى اوّل كه مؤيّد بروايت است اظهر و اتقن است پس مستولى و محيط و مسلّط شد بيك نسبت بر موجودات علوى و سفلى چنانچه مراد از عرش و استواء بر آن در سوره بقره و اعراف مستوفى گذشت و مسخّر فرمود آفتاب و ماه را باراده خود كه هر يك از آن دو كوكب مضىء و ساير كواكب سير ميكنند در مدار خود تا مدّت معينهاى كه خدا مقدر فرموده از شبانه روز و سال و ماه يا تا روز قيامت و تدبير ميكند امور خلق را از ايجاد و اعدام و اماته و احياء و غير اينها بر وفق حكمت و مصلحت بنظام اتمّ احسن و نازل ميكند و بيان ميفرمايد و شرح ميدهد آيات دالّه بر مبدء و معاد را تا مردم يقين كنند بروز جزا و لقاء خدا در آنروز بديده بصيرت و سعى كنند كه در چنين روز كه تمام خلق در پيشگاه الهى جمعند خجل و منفعل نباشند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَها ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ كُلٌّ يَجرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّي يُدَبِّرُ الأَمرَ يُفَصِّلُ الآياتِ لَعَلَّكُم بِلِقاءِ رَبِّكُم تُوقِنُونَ «2»
خداوند آن خدائيست که بالا برده آسمانها را بدون ستون که مشاهده
جلد 11 - صفحه 300
ميكنيد پس از آن احاطه قدرت فرمود بر عرش و مسخر فرمود خورشيد و ماه را تمام اينها در جريان هستند تا مدت معيني تدبير امر ميفرمايد و آيات قدرت خود را تفصيل ميدهد باشد که شما بملاقات پروردگار يعني رحمت و عذاب قيامت يقين پيدا كنيد.
اينکه آيه شريفه از مشكلات آيات است و هر دسته بمذاق خود تفسير كردهاند و اخبار بسياري در ذيل اينکه آيه وارد شده که از فهم حقير خارج است و بايد بگوئيم که اهل البيت ادري بما في البيت و آنچه بنظر ميرسد اكتفاء ميكنيم اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ اصلا سماء بمعني ارتفاع است که سموّ يعني مرتفع و ارتفاع سماوات بمناسبت اهل زمين است که در هر نقطه زمين باشند آسمان بالاي سر آنها است و اينها هفت آسمان است بنصّ قرآن که قُل مَن رَبُّ السَّماواتِ السَّبعِ وَ رَبُّ العَرشِ العَظِيمِ مؤمنون آيه 88 تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِيهِنَّ اسراء آيه 46، و تمام اينکه كرات جويه كواكب و ستارهها در آسمان اول هستند بدليل قوله تعالي فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فِي يَومَينِ وَ أَوحي فِي كُلِّ سَماءٍ أَمرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصابِيحَ فصلت آيه 11 إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِبِ و الصافات آيه 6 بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَها بدون ستون تمام اينکه كرات حتي كره زمين و آب در اينکه فضاء وسيع بحفظ الهي نگاه داشته شده نه پايه دارد که بر جايي قرار گيرد و نه بند و علاقه دارد که بجايي بسته شده باشد و نه تكيهگاهي دارد که بجايي تكيه داده باشد نه مثل ميخ در آسمان كوبيده شده باشد که حكماء قديم ميگفتند و اينکه جمله را تفسير كردند که عمد دارد لكن شما نميبينيد لكن معني ظاهرا اينست که عمد ندارد که شما ببينيد.
ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ اينکه جمله را مجسمه گفتند خداوند روي عرش
جلد 11 - صفحه 301
نشسته و حكم ميكند لكن معني قيام بتدبير است و عرش محيط بعالم جسمانيست که ميفرمايد ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ يُدَبِّرُ الأَمرَ يونس آيه 3 و در همين آيه تصريح دارد.
وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ شمس و قمر از باب مثال است تمام اينکه كرات مسخر امر الهي هستند چنانچه ميفرمايد وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ نحل آيه 12 وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمرِهِ اعراف آيه 52 أَ لَم يَرَوا إِلَي الطَّيرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ ما يُمسِكُهُنَّ إِلَّا اللّهُ نحل آيه 81 و غير اينها از آيات.
كُلٌّ يَجرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّي کل يعني اينکه كرات جويه از شمس و قمر و نجوم و كره ارض و جريان اينها سه قسم جريان است يك قسم وضعي دور خود ميچرخد مثل كره زمين در شبانه روز يك دور ميزند، يك قسم انتقالي مثل منظومههاي شمسي که دور كره شمس ميچرخد، يك قسم استقامتي که تمام اينکه كرات بطرف كره وكاء که نصر الطائرش گويند سير ميكنند.
لِأَجَلٍ مُسَمًّي فناء دنيا و قيام قيامت که تمام از حركت و سير ميافتند يُدَبِّرُ الأَمرَ تدبير امور تنظيم تمام كارها است بر وفق حكمت و مصلحت بنحو مرتب و منظم که ذرهاي تخلف پذير نيست تمام بجا و بموقع و عين صلاح است يُفَصِّلُ الآياتِ تمام مصنوعات الهي و مخلوقات ربوبي و افعال و دستورات حق آيات حق است
(و في کل شيئي له آية
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- نشانههای خدا در آسمان و زمین و جهان گیاهان: بعد از بیان حروف مقطعه، به تشریح قسمت مهمی از دلائل توحید و نشانههای خدا در جهان آفرینش میپردازد، و چه زیبا میگوید: «خدا همان کسی است که آسمانها را چنانکه میبینید بدون ستون برپا داشت» یا آنها را «با ستونهای نامرئی برافراشت» (اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها).
این آیه پرده از روی یک حقیقت علمی برداشته که در زمان نزول آیات، بر کسی آشکار نبود، چرا که در آن زمان «هیئت بطلمیوس» بر محافل علمی جهان و بر افکار مردم حکومت میکرد، و طبق آن آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند
ج2، ص461
طبقات پیاز روی هم قرار داشتند ولی حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به اینجا رسید که افلاک پوست پیازی، بکلی موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است که کرات آسمانی هر کدام در مدار و جایگاه خود، معلق و ثابتند، بیآنکه تکیه گاهی داشته باشند، و تنها چیزی که آنها را در جای خود ثابت میدارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است.
این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئی، کرات آسمان را در جای خود نگه داشته است.
سپس میفرماید: خداوند «بعد (از آفرینش این آسمانهای بیستون که نشانه بارز عظمت قدرت بیانتهای اوست) بر عرش استیلا یافت» و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت (ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ).
بعد از بیان آفرینش آسمانها و حکومت پروردگار بر آنها، سخن از تسخیر خورشید و ماه میگوید: او کسی است که: «خورشید و ماه را مسخر و فرمانبردار و خدمتگذار ساخت» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
اما این نظام جهان ماده جاودانی و ابدی نیست، «و هر کدام (از این خورشید و ماه) تا سر آمد مشخصی که برای آنها تعیین شده است در مسیر خود به حرکت ادامه میدهند» (کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی).
و به دنبال آن میافزاید که: این آمد و شدها و دگرگونیها بیحساب و کتاب نیست و بدون نتیجه و فایده نمیباشد بلکه «اوست که همه کارها را تدبیر میکند» (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ). و برای هر حرکتی حسابی، و برای هر حسابی هدفی در نظر گرفته است.
«او آیات خویش را برای شما بر میشمرد و ریزه کاریهای آنها را شرح میدهد تا به لقای پروردگار و سرای دیگر ایمان پیدا کنید» (یُفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم